بی صبرانه منتظرت میمانم

میمانم

نه اینجا که حالا ایستاده ام

نه

قدم به قدم

نفس به نفس به تو

نزدیک تر میشوم

تو نزدیکی

من دور و بعید

ای آشنای غریب

مگر

آن هنگام که رفتی

به غربتمان نگاه نکردی؟

به اینکه بی تو

بغض ها میشکند

و اشک

کاسه کاسه میشود

به وسعت کاسه سرمان

و خون

خوراک هر روزمان میشود

.....

من اما

میروم

نه با این دو پا

با چشمانم

تا اینکه

ببینمت با همین دلم

تویی که به وسعت تاریخی

عزیز دل...!!!